وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ

وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ

وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ در ایران
وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ

وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ

وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ در ایران

بایرن-رئال؛ راه فینال مونیخ از مونیخ می‌گذرد!

 

به گزارش وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ در ایران٬ دیدار بایرن مونیخ و رئال مادرید از جنبه‌های گوناگون می‌تواند جذاب و دیدنی باشد. تاریخچه دو تیم و تقابل‌های گوناگونی که در فوتبال اروپا داشته‌اند این جذابیت را افزون می‌کند. از این رو برخی آن را «کلاسیکوی چمپیونز لیگ» نام نهاده‌اند، دیداری که می‌تواند پیش‌زمینه نبرد ملی دو کشور در یورو ۲۰۱۲ هم باشد.

آلمان -اسپانیا، دو خط موازی

آلمان و اسپانیا از جهات بسیار دو نقطه متقابل و گاه متضاد در اروپا هستند. از فرهنگ و اخلاق متفاوت‌شان گرفته تا نوع نگاه‌شان به زندگی؛ از اسپانیایی‌های شوخ‌طبع و حراف تا آلمانی‌های جدی و کم‌حرف. از کاتولیک‌های خرافاتی سه‌گانه‌پرست تا پروتستان‌های واقع‌گرای یکتاپرست. از هنرمندان خوش‌قریحه اسپانی تا فیلسوفان متشکک آلمانی. از سیاستمداران نهان‌کار پرده‌پوش تا سیاستمداران شفاف و راستگو. از اقتصاد درهم‌شکسته و بیکاری تا اقتصاد پویا و رو به رشد. از زبان طناز و زیرزبانی و بلعیدن کلمات تا زبان خشک و ازحلقوم‌برآمده و سرراست. از فوتبال ظریف و تکنیکی و خلاق تا فوتبال خط‌کشی‌شده و تاکتیکی. خلاصه این جدالی است بین دو ملتی که کمتر آب‌شان در یک جوی رفته است!

رئال مادرید – آلمان؛ دو خط متقاطع

در جام۱۹۸۰ ملتهای اروپا، در کنار ستارگان خط میانی آن روز آلمان نظیر هانسی مولر، پیتر ریدله و فلیکس ماگات، جوان 21 ساله بلندبالایی به عنوان پدیده جدید فوتبال اروپا چهره شد که نوید آینده درخشانی را می‌داد. همان سال هم بعد از سوپراستاری همچون رومینیگه نفر دوم فوتبال اروپا شد. آن جوان اما بلافاصله سر ناسازگاری با مربی وقت آلمان یوپ دروال و فدراسیون فوتبال آلمان گذاشت و بار سفر به اسپانیا را بست. آن وقت‌ها مراودات فوتبال مثل الان خیلی بین‌المللی نشده بود و کارشناسان فوتبال آلمان پیش‌بینی می‌کردند با توجه به عدم تطابق و سازش‌پذیری بازیکنان آلمانی در اسپانیا، فوتبال این ستاره از بین رود.

یاغی موطلایی اما سعی کرد فوتبال خودش را با اسپانیایی‌ها وفق دهد، زبان اسپانیایی یاد بگیرد و با گذاشتن سبیلی بور به رنگ موهایش مطابق مد دهه هشتاد اسپانیا که بازیکن‌ها اکثرا سبیل داشتند ظاهرش را هم به شکل آنها درآورد. اما نه این سبیل بلوند، مانند سبیل سیاه اسپانیایی‌ها به صورتش مچ شد و نه فوتبالش. او از بارسا و رئال مادرید شروع کرد و کارش به اتلتیکو و جاهای دیگر هم کشید. آن یاغی کسی نبود جز برند شوستر که بعد‌ها در قامت مربی توانست تیم محبوبش را قهرمان اسپانیا کند. او راهی را گشود که بعدها سروکله سایر عموسبیلو‌های آلمانی اما از نوع سیاهش نظیر اولی اشتلیکه و دیگران به فوتبال اسپانیا باز شد.

این دوران، دورانی بود که رئالی‌ها از خواب خرگوشی قهرمانی دهه 50 و 60 بیدار شده بودند و به حرکت لاک‌پشتی رقیب سنتی‌شان (بارسا) چشم دوخته بودند که از اوایل دهه 70 با اتکا بر ساختار هلندی باشگاه‌شان و فوتبال مدرن سعی در نوآوری و به‌روز شدن داشتند. مادریدی‌ها هم سعی می‌کردند از ساختار و بافت کهنه اسپانیایی باشگاه کمی فاصله گرفته و به فوتبال مدرن روز اروپایی نزدیک‌تر شوند. این مراودات مادریدی‌ها با آلمان‌ها تا به امروز ادامه داشته است.

رئال – بایرن؛ دو خط منطبق

از نقطه نظر فنی، رئال و بایرن شبیه به هم بازی می‌کنند. هر دو با سیستم ۴-۲-۳-۱ با تکیه بر مولفه سرعت و استفاده موثر از بال‌های کناری. تیم کنونی بایرن هنوز بر اساس فلسفه فن‌خال مربی فصل پیش‌شان بازی می‌کند. اندیشه‌های فوتبالی فن‌خال، مورینیو و یواخیم لو در تیم ملی آلمان نزدیک به هم است. آنها پرچمدار فوتبالی در دنیای امروز هستند که می‌توان بر آن فوتبال واکنشی، عکس‌العملی و مینی‌مالیستی نام نهاد. فوتبالی مختصر و کوتاه، سریع، ساده، در طول زمین و با تعداد پاس‌های کم. با شروع از باکس خودی و رسیدن به باکس حریف در کمترین زمان بدون حشو و زوائد، چیزی شبیه بازی بسکتبال امریکایی. در نقطه مقابل این فوتبال، فوتبال کنش‌گرایانه بارسا و تیم ملی اسپانیا قرار دارد. جریان روز فوتبال جهان تقابل این دو جریان است و البته نشانه‌هایی دیده می‌شود که جریان اول در حال پیشی گرفتن از جریان دوم است.

نقبی به دیروز، بازخوانی یک پرونده

مورینیو می‌گوید بایرن را خوب می‌شناسد و دلیل او برای این حرف، بردش با اینتر در برابر آنها در فینال دو سال قبل است. از یک جنبه این حرف درست است؛ شاکله بایرن حال حاضر را همان تیم دو سال پیش تشکیل می‌دهد. فن‌خال بعد از بازی جمله‌ای گفت که به اندازه یک کتاب معنی داشت. گفت ما از همان جایی که فکرش را می‌کردیم ضربه خوردیم. در واقع مورینیو با همان حربه‌ای که در نیمه‌نهایی بارسا را از پیش برداشته بود، بایرنی‌ها را مغلوب کرد و این چیزی بود که در آنالیز فن‌خال آمده بود. بایرنی‌ها در حالی که توپ و کنترل بازی را در دست داشتند در سد دفاع چندلایه اینتری‌ها گیر کرده بودند و راهی برای حل آن نداشتند. بایرنی‌ها در مقاطع حساسی از بازی و با استفاده از فرصت‌طلبی حریف‌شان در واقع مغلوب همان شگرد همیشگی مورینیو شدند. استفاده از ضدحملات سریع و گازانبری با کمک کارگروه اسنایدر، اتوئو و میلیتو کار را برای بایرن تمام کرد. در آن بازی مونیخی‌ها از درون دروازه تا قلب دفاع و تا روی نیمکت چند ضعف اساسی داشتند. فن‌خال هم نتوانسته بود برای مشکلات درون زمین راهی را پیدا کند. از آن مهم‌تر نتوانسته بود شاگردانش را از نظر ذهنی به خوبی آماده این دیدار کند و روحیه جنگاوری و ناسیونالیستی تیم را بالا برد. اما حالا...

ساختار دفاعی اینتر آن زمان به‌مراتب از رئال حال حاضر قوی‌تر بود. بایرن درون دروازه و خط دفاعی‌اش را ترمیم کرده و از همه مهم‌تر گرگ باران‌دیده‌ای به نام هاینکس را روی نیمکت دارد. با این حال رئال کنونی مهره‌هایی دارد که می‌توانند یک تنه سرنوشت بازی را رقم بزنند.

فینال آلیانس‌آرنا، بدون من هرگز

از اوایل فصل که مشخص شده بود فینال امسال چمپیونزلیگ در مونیخ برگزار می‌شود، بایرنی‌ها مرتب از رویای قهرمانی در ورزشگاه خودشان حرف می‌زدند. تا جایی که وقتی در نیمه‌های فصل چند امتیاز حساس از دست رفت، هاینکس لب به انتقاد گشود و گفت فکر به فینال اروپا تمرکز را از بچه‌هایش گرفته و از آنها خواست به آن فکر نکنند اما تا کنون این رویا دست از سر مجموعه تیم و کادر مدیریتی برنداشته. آخرین باری که یک تیم در شهر خودش توانست به مقام قهرمانی برسد مربوط به تیم اینتر و در سال ۱۹۶۵ اتفاق افتاد از آن سال تاکنون فقط تیم رم در سال ۱۹۸۴ بود که توانست در ورزشگاه خودش به فینال برسد اما در فینال مغلوب لیورپول شد و نتوانست در میان هواداران خودی جام را بالای سر ببرد. در 30سال گذشته سه‌بار بایرنی‌ها در عین شایستگی در فینال مسابقات به شکل غیرمنتظره‌ای ناکام ماندند. بار اول در سال۱۹۸۲ مقابل استون‌ویلا بود که مغلوب تک‌گل حریف شدند، بار دوم در سال۱۹۸۷ که در فینال در برابر پورتو مغلوب آن پشت پای معروف روباح ماجر فوروارد الجزایری حریف شدند و نتیجه را دو بر یک واگذار کردند و بار سوم که خیلی‌ها آن را به‌یاد دارند و از آن به‌عنوان فینال معروف نوکمپ یاد می‌شود در آن بازی به‌یادماندنی مقابل منچستر فوتبال آن روی سگی و خیانتکارش را به باواریایی‌ها نشان داد و به‌شکل ناباورانه و کاملا دراماتیک جام را در سه دقیقه پایانی از آن‌ها گرفت و به حریف هدیه داد.

جذابیت‌های روبه‌رو؛ فرشته با بال‌هایش، ال‌کاپون با صورت زخمی‌اش

جذابیت نبردهای رودررو در این دیدار کم نیست. از یاران دو سال پیش بایرن که می‌خواهند از مورینیو انتقام بگیرند تا برخورد اوزیل و خدیرا با دوستان آلمانی؛ اگرچه آن‌ها در لباس وردربرمن و اشتوتگارت کمتر در برابر باواریایی‌ها درخشش داشته‌اند. از روبن که می‌خواهد تلافی آن تک به تک فینال جام جهانی در برابر کاسیاس و بازی بد هفته گذشته‌اش در برابر دورتموند را یکجا بر سر تیم سابقش دربیاورد تا حضور احتمالی نوری شاهین که سال گذشته با لباس دورتموند در برابر بایرنی‌ها خیلی خوش درخشید و حالا هم احتمال می‌رود مورینیو با استفاده از اصل روانشناسی ورزشی و گذشته خودآگاه این بازیکن به او در این میدان فرصت دهد. از قرار گرفتن حمیت التین تاپ در برابر یاران سابقش که چم و خم آن‌ها را می‌داند و احتمالا مشورت‌هایی به مربی‌اش داده تا در نبرد دو دروازه‌بان ثابت شود بهترین گلر دنیا کیست. از رویارویی مدافعان کناری دو تیم با بهترین وینگرهای حال حاضر دنیا تا جنگ تاکتیکی مربیان دو تیم روی نیمکت.

تماشاگران آلیانس آرنا

اگر در جریان بازی فرصت کردید، نگاهی به ضلع شمالی ورزشگاه جایی که تیفوسی‌های مونیخی نشسته‌اند بیاندازید. آنها نود دقیقه بدون توجه به نتیجه و جریان بازی تیم را تشویق می‌کنند،. پرچم تکان می‌دهند و دست در گردن هم موج‌های بالا به پایین و برعکس راه می‌اندازند. تیفوسی‌ها می‌خواهند سه‌شنبه شب آنجا را جهنم کنند. به‌خصوص وقتی رگ میهن‌پرستی‌شان بیرون بزند واویلا خواهند کرد. شاید در زمان بازگشت به مادرید، سفیدپوشان حس خوبی را از آن‌جا به‌یاد نیاورند!

پیروزی اراده

لنی رفینشتال بانوی کارگردان آلمانی در سال۱۹۳۵ فیلم تحسین‌برانگیزی ساخت به‌نام پیروزی اراده. فیلم اگرچه به‌نوعی پروپاگاندای ایدئولوژی نازیسم و شخص هیتلر است اما نشان از عزم و اراده ملتی دارد که به‌دنبال آقایی خود در جهان بود. فیلم لحظات تاثیرگذار بسیاری دارد که آن را تبدیل به یکی از آثار مهم قرن پیشین کرده. خانم رفینشتال چند سال پیش در سال۲۰۰۳ و در 101سالگی چشم‌هایش را برای همیشه بست. دو سال قبل از رفتنش و در 99سالگی اتفاقا همین دو تیم بایرن و رئال در همین مرحله نیمه‌نهایی چمپیونزلیگ به مصاف هم رفتند که در آنجا یک‌بار دیگر پیروزی اراده ژرمن‌ها نشان داده شد. آلمان‌ها در زندگی و فوتبال به انسان‌هایی با اراده پولادین و سخت شهره هستند. آنها در تاریخ 70سال گذشته فوتبال بارها و بارها توانسته‌اند اراده خود را به حریف تحمیل کنند. بارها چه قبل از بازی، چه در جریان بازی و چه در لحظات پایانی بازی زمانی که بسیاری آنها را شکست‌خورده می‌پنداشتند، نتیجه بازی را به سود خود برگردانده‌اند. در قسمت‌های آغازین فیلم قسمتی از سرود آلمان پخش می‌شود که حالا دیگر جز سرود ملی نیست. کلمات آغازینش چنین است: «آلمان، آلمان بالاتر از همه‌چیز، بالاتر از همه‌چیز در دنیا» اشعاری که هنوز هم ناسیونالیست‌های دست راستی آلمان آن را زمزمه می‌کنند.

در ایران اتفاق افتاد

دهه80 میلادی برابر با دهه60 شمسی دوران گسترش رسانه‌ها و مدیا بود. فوتبال بین‌المللی‌تر شده بود و پخش تصاویر تلویزیونی لیگ‌های اروپایی و جام باشگا‌ه‌های اروپا گسترش زیادی در دنیا یافته بود مردم دیگر فقط به جام‌های جهانی و جام ملت‌های اروپا توجه نشان نمی‌دادند و فوتبال باشگاهی اروپایی هم در مرکز توجه قرار داشت. مضافا مطبوعات هم با ذکر جزئیات از این مسابقات گزارش‌های متنوع و مفصلی تهیه می‌کردند. ایران هم از این قاعده مستثنی نبود. بچه‌هایی که در ایران به‌طور جدی فوتبال خواندن و دیدن را از اوایل دهه 60 شروع کردند اکثرشان طرفدار بایرن‌مونیخ بودند. بعد از بایرن تیم‌های میلان، لیورپول و یوونتوس هم هواخواهان زیادی داشت و خبری از رئال و بارسا نبود! آن بچه‌ها بزرگ شدند و احتمالا بعد از فروکش کردن غلیان‌ها و هیجانات دوران جوانی خیلی از آنها فوتبال را رها کرده و به دنبال درس و کار و زندگی‌شان رفتند و شاید عده معدودی از آنها هنوز در بطن و متن فوتبال باشند اما حالا شاید اگر همان بچه‌های آن روز به‌طور اتفاقی در محیط مجازی یا رادیو و تلویزیون و یا دکه‌های روزنامه‌فروشی چشم‌شان یا گوش‌شان به دیدار بایرن -رئال بخورد یک بار دیگر قیصروار پاشنه‌های خودشان را بالا بکشند و سه‌شنبه‌شب به یاری تیم مورد علاقه‌شان بشتابند. گیریم که موهایشان کمی سپیدتر یا قامت‌شان کمی خمیده‌تر شده باشد. بله، دهه شصت، روزگار غریبی بود نازنین!

نیمه سوم

اگر انتظار داشته باشید در پایان نود دقیقه اول یکی از دو طرف دعوا کار را یکسره کند، احتملا انتظار عبثی است و به احتمال بسیار کار به نیمه سوم و چهارم هم کشیده خواهد شد. انتظار می‌رود هاینکس تا دقیقه صد و هشتادم یقه مورینیو را بچسبد و رها نکند. می‌گویند این بار مورینیو به پست بد آدمی خورده. یک طرف دعوا پروتستان‌ها و طرف دیگرش کاتولیک‌ها. بعضی از خرافاتی‌ها گفته‌اند مورینیو با رئال جام اروپا را نخواهد برد. آنها استدلال می‌کنند ژوزه با تیم‌هایش یکی در میان قهرمان اروپا می‌شود. پورتو آری، چلسی نه، اینتر آری، رئال نه. در چلسی دو بار تا نیمه‌نهایی بازی‌ها رفت و در هر دو بار مغلوب یک تیم و یک مرد شد. لیورپول و رافا بنیتس. به رافا لقب آنتی‌مورینیوی اول را داده‌اند. بار دوم سال پیش در سد مرد کاتالانی، پپ گواردیولا متوقف شد که به گواردیولا هم لقب آنتی‌مورینیوی دوم را داده‌اند. حالا هم باز مورینیو در مرحله نیمه‌نهایی و این بار روبه‌روی مردی از تبار ژرمن‌ها. آیا یوپ هاینکس آنتی‌مورینیوی سوم خواهد بود؟

نظرات 1 + ارسال نظر
88 سه‌شنبه 29 فروردین 1391 ساعت 04:18

ممنون.جالب بود.فکر کنم پل برایتنر و گونتر نتزر اولین آلمانیهایی باشند که اواسط دهه هفتاد رفتن رئال.اون سالها هر تیم اجازه داشت فقط دو بازیکن خارجی داشته باشه.که نشون دهنده عظمت کار ایندو بازیکن بوده.دلیل باخت به اینتر هم اول فن خال بود که هم کلوزه هم گومز را نیمکت نشین کرد .درحالیکه میتونست بین مداعان غول پیکر اینتر گومز را نوک میذاشت نه اولیچ.در بال چپم میتونست از مولر استفاده کنه اما آلتین تاپو بازی داد.بهرحال گذشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد