وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ

وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ

وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ در ایران
وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ

وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ

وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ در ایران

افنبرگ: مقابل حریفان بازیکنی جنگنده و ناآرام بودم

 

به گزارش وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ در ایران٬ کاپیتان اسبق تیم فوتبال بایرن‌مونیخ گفت یوپ هاینک از نظر تکنیکی و تاکتیکی در دوران ابتدایی ورزشی‌ام، ارزشی به مانند طلا داشت.

اشتفان افنبرگ 42 ساله که اکنون مشغول آموزش مربیگری است، گفت‌وگویی با سایت فدراسیون فوتبال آلمان انجام داده که در زیر می خوانیم:

آقای افنبرگ، سال 2001 گفتید مطمئن هستید می‌توانید مربی بزرگ شوید. چه چیزی شما را 10 سال قبل تا این حد مطمئن کرده بود؟
در اصل موضوع مربوط به اوتمار هیتسفلد می‌شد که این موضوع را پیش کشید. او مرا به عنوان بازیکنش دیده و شناخته بود. دریافته بود چه دیدگاه استراتژیک و تحلیلی نسبت به فوتبال دارم. از این جهت به من پیشنهاد کرد مدرک مربیگری بگیرم.

به آ‌ن توصیه، اکنون دارید عمل می‌کنید. پس از خاتمه دوران ورزشی‌تان تصمیم داشتید به سرعت در عرصه مربیگری وارد شوید، اما چرا اکنون دارید این کار را می‌کنید؟
برای من کمی فاصله زمانی به عنوان استراحت، به خصوص برای فکر و ذهنم، لازم بود. در تمام دوران ورزشی‌ام، اکثر اوقات به مدت طولانی از خانه دور بودم. نمی‌خواستم به سرعت به چنین مدل زندگی ادامه دهم. با فعالیتی که همراه با تلویزیون داشتم، از یک زاویه دیگر به فوتبال نزدیک شدم و شناخت کسب کردم. یکسری چیزها را نیز یاد گرفتم. به طور کلی معتقدم کسب تجربه در زندگی شخصی به کار مربیگری قبل از آنکه واردش شوی، لطمه نمی‌زند.

این نکته که تجربه‌های زیادی به عنوان بازیکن داشتید، تا چه اندازه سودبخش است؟ ‌  

مربیانی مانند روبین دوت در بایرلورکوزن نشان می‌دهند می‌توان دوران موفقی به عنوان مربی داشت بی‌آنکه بازیکن بزرگی باشید. بنابراین فکر می‌کنم اگر در نقش بازیکن، درخشش زیادی داشته‌ای، نمی‌تواند به کارت به عنوان مربی لطمه بزند. چون به این ترتیب، می‌توان فهمید بازیکنان چه نگرشی دارند، چطور می‌توانند خود را درگیر وضعیت‌ تازه‌ای کنند و به عملکردی بهتر برسند.

در دورانی که بازی می‌کردید، با مربیان متعددی همکاری داشتید. کدام‌یک از آنها را به عنوان الگو می پذیرید؟
از این واژه الگو،‌ آن‌گونه که منظورتان است، خوشم نمی‌آید. نمی‌خواهم در مربیگری یک الگوی محض داشته باشم، ولی سه مربی هستند که تحت تاثیر کارشان قرار گرفتم. یکی یوپ هاینکس که در ابتدای دوران فوتبالم به من خیلی کمک کرد. دوم اوتمار هیتسفلد که در اواخر دوران ورزشی‌ام، بسیار باارزش بود. در این میان کلادیو رانیری ایتالیایی نیز برای من واقعا اهمیت داشت.

واضح‌تر بگویید این سه تن در چه حیطه‌‌ای شما را مجذوب کردند؟  

از بعد تاکتیکی،‌ رانیری یک استاد آموزش خوب بود. اوتمار هیتسفلد در هدایت آدم‌ها، کارش خارق‌العاده است. او در زمینه مسائل شخصی با بازیکنانش خیلی خوب برخورد می‌کند.

و هاینکس؟  

بخواهم یا نخواهم او کسی بوده که از من مرتب کار و کوشش زیاد طلب کرد. کاشف من او بود. هاینکس بهای زیادی به آموزش‌های پایه‌ای می‌دهد، از نظر تکنیکی و تاکتیکی در دوران ابتدایی ورزشی‌ام، ارزشی به مانند طلا داشت.

اکنون شما در شهر هنه‌اف (شهری کوچک در مرکز آلمان) هستید. روی نیمکت کلاس مربیگری نشستن، چه احساسی به شما می‌دهد؟
پس از اولین ساعات حضورم در کلاس درس اینجا، از خودم پرسیدم؛ خدای من چطوری شد که 10 سال تمام در مدرسه دوام آوردم؟! خب،‌ شاید آن موقع هنوز خیلی جوان و پرحوصله بودم (لبخند می‌زند). نه. درکنارش شور و اشتیاق هم بود. اینجا هم همین امر باعث شور بزرگی می‌شود.

چطور شاگردی بودید؟ معلم از دست‌تان راحت بود؟  

شاگرد خوبی بودم. به خصوص زمانی که سنم کم بود. وقتی کمی بزرگ‌تر شدم، مرتب فوتبال برایم اهمیت بیشتری یافت و نمراتم بدتر شدند. خلاصه کلام، شاگرد کاملا مرتبی بودم و روزگار را به کام معلم‌هایم تلخ نکردم.

پنجاه‌وهشتمین دوره مربیگری در هنه‌اف، دوره کاملا خاصی است. از یک سو برای اولین مرتبه است که در این شهر برگزار می‌شود. از سوی دیگر این که در کنار شما،‌ ملی پوشان بی‌شمار پیشین دیگری و همین‌طور ستارگان اسبق بوندسلیگا حضور دارند. از کنار هم بودن در این دوره آموزشی چه احساسی دارید؟
این مساله که در دوره آموزشی مذکور، شرکت‌کنندگانی از سطوح کاملا متفاوت حاضرند، اتقاق خیلی خوبی است. نگاه می‌کنی می‌بینی یکی از فوتبال جوانان آمده است، دیگری از سطح بالای اتحادیه حضور یافته. آن دیگری هم مدت‌ها به عنوان مربی در لیگی غیرحرفه‌ای کار کرده است. تازه ما یک همکلاسی از تیم ملی سابق بانوان و پنج‌، شش بازیکن اسبق تیم ملی مردان نیز داریم. از این رو نحوه نگرش بسیار متفاوتی نسبت به مقوله فوتبال همین‌طور به خواست‌های حرفه‌ مربیگری داریم. این اتفاق باعث رونق دوره مربیگری است و در مجموع مجموعه‌‌ای کاملا مطلوب است. برداشت من تا کنون این بوده است.

شما در کنار مهمت شول، یکی از 2 نماینده ارشد کلاس هستید. چرا چنین مسئولیتی را قبول کردید؟
وقتی مسئول برگزاری کلاس گفت به ما 2 نفر برای این منظور نیاز است، نتوانستم آن را رد کنم. تازه مهمت هم خیلی راحت پذیرفت که ما ارشد کلاس شویم. با این حال سعی می‌کنم کارم را درست انجام دهم. همان ‌گونه که قبلا به عنوان بازیکن، کار کردم. همان زمانی که با آمادگی زیاد، بازوبند کاپیتانی را پذیرفتم و قبول مسئولیت کردم. اینک هم اوضاع مثل آن موقع است. فقط تفاوت این است تیم تنها بازی نمی‌کند،‌ بلکه یاد می‌گیرد چگونه باید تیم را هدایت کرد.

درست است از زمان شروع کلاس‌تان مدت زیادی نگذشته؛ اما آیا احساس می‌کنید که با چیزهای جدیدی ‌آشنا شده‌اید؟
قطعا همین طور است. یک درس که خیلی از آن خوشم آمد، روانشناسی ورزش است. چیزهای مثل روابط عمومی با بازیکنان و این که به چه جزییاتی در این حیطه به آن باید توجه کرد. در این عرصه چیزهای بوده که از قبل مثل حال، آگاهی نداشتم. پس می‌توانم بگویم در سه جلسه درس هفتگی، نکات آموزشی وجود داشته است تا جایی که فکر می‌کنم و به خودم می‌گویم؛ اشتفان قبلا این گونه موارد را نمی‌دانستی. مواردی که واقعا اهمیت دارند.

بنابراین اکنون مسلط بر روانشناسی ورزشی هستید. کدامیک از دروس برایتان سخت‌تر است؟  

من از هر درس، چیزی تازه یاد می‌گیرم. این که درس مربوط به آموزش آمادگی جسمانی است یا روانشناسی ورزشی یا چیزهای از این دست، فرقی نمی‌کند. ولی درس‌هایی هم هستند که کمتر با آن برخورد کرده و برایم سخت‌تر بوده‌اند. پس با دقت بیشتری دنبال می‌کنم، ولی از نظر کلی وقتی در این مجموعه همه دروس ارائه می‌شود، مهم است.

آغاز دوره آموزشی با مسابقات قهرمانی جوانان اروپا در دانمارک، همزمان بود. این دوره قهرمانی جوانان تا چه اندازه مورد پسند شما واقع شد؟
جدا از این که به لحاظ ورزشی چه اتفاقی افتاد، پس از مسابقات اولیه تقریبا مشخص شد یا اسپانیا یا سوئیس برنده جام خواهند شد. این 2 تیم بهترین فوتبال را بازی کردند. سازمان‌یافته بودند و با هدف کار کردند. حتی باوجودی که چیزی خاص را در این دوره ندیدم، فوتبالی که ارائه شد جالب بود.

در دورانی که بازی می‌کردید، معروف بودید بازیکنی ناآرام به خصوص برای مربیان هستید. به عنوان مربی واقعا دوست دارید بازیکنی مثل اشتفان افنبرگ چند سال قبل را در تیم‌تان در اختیار گیرید؟
کاملا روشن است بله. البته فقط آدم‌های خیلی کمی می‌توانند نظر دهند من بازیکن چه تیپی بودم،‌ اما مقابل حریفان بازیکنی جنگنده و ناآرام بودم و این حقیقتی از سبک بازی من بود. به عنوان یک انسان یا کاپیتان، همیشه در خدمت هم‌تیمی‌هایم بودم. این خصلت چیزی بود که همیشه مربیانم روی آن حساب می‌کردند. بدیهی است در آینده اگر صاحب بازیکنی با این مشخصه شوم، بدیهی است که خوشحال خواهم شد، چون با این کارش بخشی از مسئولیت کار را از روی دوشم برخواهد داشت و من هم سراغ عملکرد تیم خواهم رفت.

دوره کارآموزی‌تان را گویا خواسته‌اید نزد رئال‌مادرید انجام دهید. این موضوع درست است؟  

ببینید، به تنهایی از یک دوره چیزی عاید نخواهد شد. ما سه دوره کارآموزی داریم که همگی باید در یک باشگاه انجام گیرد. اولین دوره از حدود بعد آغاز خواهد شد. همان زمانی که فرزندانم از آمریکا برای دیدنم به اینجا خواهند آمد. از این جهت برایم امکان سه هفته حضور در مادرید وجود ندارد، بنابراین دوره کارآموزی‌ام را اینجا در بایرن مونیخ انجام خواهم داد، ولی در آینده در یک دوره تحقیقی شخصی در مادرید حضور خواهم یافت تا کنار دست خوزه مورینیو چیزهای یادبگیرم.

چرا چنین دوره‌ای برایتان اینقدر اهمیت دارد؟  

چون از او به عنوان یک انسان، مربی و شخصیت خیلی چیزها شنیده و خوانده می‌شود. هرچند با او آشنا هستم، ولی ارتباط و آشنایی‌ام از فاصله دور است. در چارچوب رقابت‌های لیگ قهرمانان اغلب با او تماس داشته‌ام که در حد گپ و گفت کوتاه بوده است. از این حد می‌خواهم فراتر روم. می‌خواهم با فلسفه کاری‌‌اش آشنا شوم. ببیینم چگونه تیمش را تمرین می‌دهد و می‌توانم با او به تبادل نظر بپردازم. از نظر بسیاری، او بهترین مربی جهان است و به باور من نیز همین‌گونه است.

دنبال این هستید که دوره آموزشی را با بهترین نمره به پایان برید؟ تا چه حد نمرات پایان کلاس برای‌تان اهمیت دارد؟
دنبال این هستم که با کسب نمره خوب کار را تمام کنم، ولی بیش از هر چیزی برایم مهم است که از زمانیکه اینجا در کلاس هستیم،‌ نهایت بهره را گرفته و علم‌اندوزی کنم.

تا چه حد اطمینان دارید پس از گذراندن این دوره عمدتا به عنوان مربی به کار بپردازید؟  

می‌‌خواهم وارد این عرصه شوم، وگرنه این دوره طولانی آموزشی را نمی‌گذراندم. اینجا هستم تا مربی شوم. نه این که یک تجربه زندگی تازه کسب کنم و دایره نگرش خودم را گسترش دهم. من که برای رفتن به خارج ،‌جایی مثل انگلیس یا شبیه به آن مشکلی ندارم. بلکه هدفم این است که در بالاترین لیگ کار کنم، چه در آلمان و چه در جایی دیگر.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد