پیش از رویارویی دو تیم بایرن مونیخ و اتلتیکومادرید از مرحله نیمه نهایی رقابت های لیگ قهرمانان اروپا از آن به عنوان جنگ تمدن ها و دو فلسفه متفاوت در فوتبال یاد شده بود، اما آیا نتیجه این دیدار بر روی سرنوشت فوتبال آلمان تاثیر خواهد گذاشت؟
آیا دیدار بین دو تیم بایرن مونیخ و اتلتیکومادرید مسیری را مشخص خواهد نمود که آینده فوتبال آلمان آن را طی خواهد نمود؟ آیا ازروی این دیدار می توان نتیجه گیری نمود که دوران حضور پپ گواردیولا در بایرن مونیخ موفقیت آمیز یا ناکام بوده است؟ آیا این رویارویی سبب خواهد شد که ایده های اصلاح طلبانه و ترقی خواهانه در بوندسلیگا نسبت به ایده های محافظه کارانه انفعال بیشتری در پیش گیرند؟
پاسخ به تمامی چنین پرسش هایی منفی است، چون رویارویی بایرن مونیخ با اتلتیکو مادرید تنها دیداری ساده از فوتبال بوده که فقط به دلیل نتیجه آن بایرن مونیخ با بدشانسی کامل از رقابت های لیگ قهرمانان کنار رفته، با وجود اینکه نمایش بسیار مقتدرانه ای از خود نشان داده است. بعد از این بازی با وجود تمامی این گمانه زنی های پیچیده اما تنها این واقعیت قطعی شده به نظر می رسد که بایرن مونیخ و پپ گواردیولا دیگر هرگز به صورت مشترک نخواهند توانست لیگ قهرمانان اروپا را فتح نماید.
حال می توان تنها در این مورد بحث نمود که گواردیولا و بایرن مونیخ بعد از سه شکست متوالی در مرحله نیمه نهایی رقابت های لیگ قهرماناننتوانستند به صورت مشترک به حق خود در فوتبال دست یابند، اما تشبیه نبرد بین بایرن مونیخ و اتلتیکو مادرید به جنگ تمدن ها چندان منطقی نبوده و بیشتر به بزرگ نمایی ژورنالیستی شبیه می باشد. از سوی دیگر اما باید پذیرفت که در عصر جدید، فوتبال به دلیل توجه زیاد مردم و رسانه ها در راه تبدیل شدن به یک ایدئولوژی قرار گرفته و شاید به همین خاطر بحث های تاثیر حضور گواردیولا در بایرن مونیخ و فوتبال آلمان در روزهای آخر حضور وی در بوندسلیگا بیشتر شبیه به بحث های داغ سیاسی و حتی فلسفی در رسانه ها بدل شده است.
به همین دلیل جای تعجبی وجود ندارد که فیلسوفانی فوتبالی نیز در رسانه ها دیده می شوند، در همه جا از مربیان جوان فوتبال به عنوان شاگردان مکتب گواردیولائیسم نام برده می شود و همچنین فوتبال ابعادی تازه تری پیدا کرده است. البته چنین بحث هایی در فوتبال پیش از شروع دوران مربی گری گواردیولا نیز با شدت کمتری وجود داشته و در واقع می توان از این سرمربی اسپانیایی به عنوان کاتالیزوری برای شعله ور تر شدن چنین بحث هایی نام برد. به طور واضحی می توان مشاهده نمود که این روزها اتمسفر دو قطبی شدیدی در اطراف پپ گواردیولا ایجاد شده است، به نحوی که هر کسی که ایده های فوتبالی گواردیولا را نمی پسندد، مخالف او خوانده می گردد و از مخالفین ایده های او به عنوان کسانی که از توانایی لازم برای درک مفاهیم فوتبال مدرن برخوردار نیستند، نام برده می شود. از سوی دیگر تمامی تصمیمات این سرمربی نوآور اسپانیایی ز سوی دوستدارن وی درست تلقی می گردد و عنوان می شود که در پشت همه تصمیمات وی برنامه ای پیچیده و افکاری ویژه نهفته است.
در جبهه دیگر اما از هر شکست پپ گواردیولا به عنوان دلیلی دیگر برای اثبات درست نبودن افکار فوتبالی گواردیولا، بزرگ نمایی بی جهت وی و حتی شکست مکتب گواردیولائیسم نام برده می شود و به این سرمربی اسپانیایی این اتهام وارد می گردد که وی هرگز نتوانسته با تمام نبوغ تاکتیکی و ادعای خود، به موفقیت های سرمربی کهنه کار و ساد های نظیر یوپ هاینکس در بایرن مونیخ دست یابد. از نظر آنها فلسفه فوتبال با تملک بالای توپ او نیز بسیار خسته کننده می باشد و از نیمکت نشین کردن توماس مولر در بازی رفت مقابل اتلتیکو ماردید به عنوانضعف گواردیولا در تحلیل و آنالیز مسائل ساده فوتبالی نام برده می شود و به او این اتهام وارد می گردد که بی جهت مسائل فوتبال را پیچیده و دشوار می نماید.
اما تمامی این بحث ها از اختلاف های موجود بر سر تعریف و تفسیر زیبایی در فوتبال ریشه می گیرند. آیا حملات سریع و بازی تهاجمی و احساسی فوتبال را زیباتر می نماید یا تملک بالای توپ و اجرای فوتبالی کنترلی و با اقتدار بر جذابیت های فوتبال می افزاید؟ آیا برخورداری از تاکتیک های هوشمندانه دفاعی فوتبال را زشت، خشن و خسته کننده می نماید و سبب نارضایتی دوستداران آن می گردد؟ خوشبختانه در فوتبال ایده ها و فلسفه های گوناگونی وجود داردکه هر یک می توانند به موفقیت ختم شوند و تفسیر زیبایی فوتبال از روی آنها بحث بهطور کامل سلیقه ای است. گاهی مواقع فوتبال تهاجمی و احساسی کلوپ به پیروزی می رسد، گاهی فوتبال منطقی و کنترلی گواردیولا موفق می گردد، برخی مواقع فوتبال دفاعی مربیانی نظیر مورینیو و سیمئونه بر هر ایده ای غلبه می نماید و حتی امکان پیروزی فلسفه ساده فوتیال رانیری و لسترسیتی نیز وجود دارد و هر یک از آنها به نحوی سبب زیبایی فوتبال می شوند و از طرفداران خاص خود نیز برخوردار هستند.
کارل هاینتس رومنیگه از سران باشگاه بایرن مونیخ در یکی از گفتگوهای خود به صورت هوشمندانه ای در خصوص ایده های موجود در فوتبال مدعی شده بود که فوتبال ریاضیات نیست، چنین موضوعی هر چند از سوی مطبوعات جدی گرفته نشد، اما بحثی منطقی به نظر می رسد. از سوی دیگر فوتبال را نمی توان یک مذهب و یا مکتب خاص فلسفی نیز در نظر گرفت. در فوتبال البته عناصر و المنت هایی از ریاضیات، منطق و فلسفه وجود دارد، اما در قدم اول فوتبال را باید ورزشی دانست که از سوی انسان ها انجام می پذیرد، انسان هایی که با وجود کسب دستمزدهای بالا، کامل و بی نقص نیستند و ممکن است در حساس ترین بازی دوران فوتبال خود، یک ضربه پنالتی را نیز از دست دهند.با تمامی این تفاسیر باخت سه شنبه شب بایرن مونیخ و حذف این تیم از رقابت های لیگ قهرمانان را تنها نمی توان به تاکتیک های پیچیده و تصمیمات شاید اشتباهگواردیولایا شگست مکتب گواردیولائیسم نسبت داد، همانطور که نمی توان ار رویارویی گواردیولا و سیمئونه در این دیدار به عنوان نبرد منطق و احساس، زیبایی و خشونت و در مجموع جنگ تمدن ها نام برد، بلکه بایرن مونیخ تنها به این دلیل نتوانست به فینال میلان راه یابد، چوناز شانس و بخت لازم در این زمینه برخوردار نبود، چون نیاز به ثمر رساندنتنها یک گل بیشتر داشت و این مسئله به همین سادگی قابل استدلال است.
به قلم Peter Ahrens از وب سایت آلمانی Spiegel
متاسفانه با اینکه دوس نداشتم اینو هرگز بشنوم ولی فینال جام قهرمانان تمام اسپانیایی شد
تازه احتمال داره فینال اروپا لیگ هم کاملا اسپانیایی بشه
سویا شانس بالایی برای حذف شاختار و ویارئال هم تو بازی رفت لیورپول رو برده
خیلی اعصاب خورد کنه اگه این اتفاق بیفته
ر ی د م تو لیگ قهرمانان اروپا امسال که مزخرف ترین CL تو تاریخ فوتبال بوده،چراکه هر دو تیم با نهایت خو ش شانسی و اشتباهات داوری رسیدن به فینالی که حق هیچ کدومشون نیست.از خوردن زغال به ولفسبورگ و و افت فاحش بارسا واشتباهات داوری تو هر دو بازی اتلتیکو با بایرن و بارسا بگیر تا گل شانسی بیل به منچستر سیتی و گل نشدن پنالتی مولر.. فینالی که جای تیمی مثل بایرن کبیر که تیم کثیف سیمئونه رو لوله کرده بود خالیه....حالا قهرمانی با اقتدار سه گانه بایرن رو با قهرمانی این دوتا تیم کثیف اسپانیایی مقایسه کنید...کدوم ارزشش بیشتره؟؟؟
بعد از دیدن بازی دیشب کاملا افسوس می خورم چرا بایرن نرفت فینال، نه رئال و نه سیتی شایسته حضور تو 4 تیم نبودند.
این تیم باید سه گانه میگرفت ولی حیف...
شکست بایرن تلخ و ناراحت کننده بود اما فاجعه نبود ، دلخراش نبود. چون جام باشگاههای اروپا هرسال و به شکلی تکراری برگزار میشود. درحالیکه ویترین اصلی فوتبال جام جهانی و جام ملتهای اروپا است و از این بابت برای طرفداران فوتبال آلمان ، مانشافت از هر چیزی واجب تر و مهم تر است. بایرن مونیخ گرچه تیم بزرگی است صاحب نام است تغذیه کننده مانشافت است اما آلمان و مانشافت تنها در بایرن خلاصه نمی شود این کلیت مانشافت است که اهمیت دارد مانشافت از هر باشگاهی مهمتر و اولی تر است
از یه فرمانده پیروز هیچ وقت تعداد کشته هاشو نمی پرسن! تا فردا بگید بایرن فوتبال بازی کرد اونا ضد فوتبال بودن. به قل مورینیو که وقتی بهش میگفتن تیمت قشنگ بازی نمیکنه و جواب داد بازی قشنگ مال شما جام برای ما. جام ببرید آقا جااااام. از یه تیم هیچ وقت به بازی قشنگش یاد نمیکنن به جام ها و افتخاراتی که برده یاد میکنن. حال و حوصله حرف زدن ندارم. ولی شک ندارم بایرن با آنجلوتی سه گانه میبره همیشه هم اینو گفتم. امسالم اتلتیکو قهرمانه.