یک بر هیچ به نفع آلمان. ولی کدام آلمان؟ این آلمان من یا آن یکی آلمان من؟
" گونتر گراس "
فوتبال امروزه نه تنها به ورزش اول جهان مبدل شده بلکه به جایگاهی بی بدیل برای حل انواع تنش ها و مناقشات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تبدیل شده است. قطعاً سرآمد این مناقشات به دست خدای مارادونا، دوچرخه سواری هلندی ها، پیروزی آلمان شرقی و سلام فاشیستی پائولو دی کنیو بر می گردد. اما واضح است که اینگونه مسائل در فرهنگ فوتبالی آلمان جایی ندارد، هر چند خیلی از فوتبالدوستان آلمانی و فرا آلمانی اینگونه مسائلی که بر شمردم را هنوز از یاد نبرده اند. جایی که رهبری تیم اول آلمان به لوئیس ون گال هلندی، خصم قسم خورده آلمان ها سپرده می شود، مارک فن بومل به اولین کاپیتان غیرآلمانی بایرن بدل می شود و در نهایت آرین روبن به تک ستاره تیم در روزهای سرنوشت ساز تبدیل می شود.
از اواسط ژانویه 2013 با اعلام خبر سرمربی گری پپ گواردیولا دوران جدیدی در حل و فصل مناقشات به وجود آمد! اما این تنها آغاز کار بود، زمانی که یوپ هینکس تیم را با یک سه گانه تاریخی به جانشینش تحویل داد؛ مناقشات به اوج خود رسید. این بار صدای منتقدان آلمانی هم در آمد:
" پپ دیگر چه می تواند با این تیم انجام دهد که پوپ هینکس نتوانسته انجام دهد؟! "
"آیا می خواهد نسخه ی جدیدی از بارسا-محتملاً تیکی تاکای کسل کننده- را بازسازی کن!"
جواب این سوال را اسطوره های بایرن در طول دوران پر التهابِ آغازین روزهای سرمربی گری او و صد البته روزهای پرالتهاب تر آینده اش به خوبی دادند.
کارل هاینس رومنیگه، نایب رئیس باشگاه ،در مصاحبه ای عنوان کرد" در طول دوران چهل ساله حضورش در فوتبال، هیچ وقت مربی ای با ویژگی های پپ گواردیولا ندیده است"
یوپپ هینکس معتقد است بایرن و پپ گواردیولا حامل دورانی طلایی برای بایرن و فوتبال آلمان خواهند بود. و اولی هوینس رئیس سابق بایرن و عامل اصلی حضور پپ گواردیولا در مونیخ " از شخصیت بی بدیل، جاه طلبی و کمال گرایی اش" می گوید.
اما چرا با وجود این پیروزی های پیاپی و تنها یک نقطه ی تاریک ( شکست برابر رئال مادرید که عوامل بسیاری در آن دخیل بود) هضم چنین موضوع ساده ای از سوی فوتبالدوستان بایرنی این چنین سخت است؟
قطعاً جواب این سوال به حافظه تاریخی فوتبالدوستان برنمی گردد، محتملاً جز اندکی از اولتراها کسی چیزی از خباثت ژنرال فرانکوی اسپانیایی نمی داند! شاید محتمل ترین گزینه همان موضوع پسران و پدران باشد، چیزی که در فرهنگ غرب از آن به عنوان پدرکشی یاد می کنند و در فرهنگ شرق و مشخصاً فرهنگ ایرانی مرگ سهراب تجلی دگرگونه ای از آن است.جایی که رستم با ریا و البته تدبیر به ماندن در قدرت ادامه می دهد تا مسئله ی حمایت از سنت و ستیز با نوگرایی برای همیشه در ناخواگاه جمعی فرزندان سرزمینش حک شود!
یوپ هینکس، مظهر یک آلمانی با کفایت و منضبط بود، او در اوج دوران پر مناقشه ای سکان هدایت تیم را در دست گرفت پس یک سه گانه در نایب قهرمانی بدون خلل به کارش ادامه داد و بعد از حوادث ژانویه و بمب خبری بعد از آن تیمش را با ثبات و قدرت همچون لندکروزری جنگی به نقطه پایانی یعنی سه گانه تاریخی رساند. اما بعد از آن چه ؟ یک مربی 69 ساله دیگر چه چیز دیگری می تواند به یک تیم قهرمان اضافه کند؟
اینجاست که نقش پررنگ مدیران بایرن- خصوصاً اولی هوینس- مشخص می شود، آنها به دنبال جانشینی ایده آل برای آینده هستند قهرمانی و پیروزی در کوتاه مدت نمی تواند مد نظر جاه طلبی های آنها باشد و چه کسی بهتر از پپ گواردیولا، کسی که شخصیت بی نظیری دارد، جاه طلب است، تئوریسینی بی نظیر است و حتی در کنار مسائل فوتبالی می تواند به برندی تبلیغاتی برای بایرن نوین بدل شود.
وقتی پپ گواردیولا فینال سوپرکاپ اروپا را می برد اینگونه به به مدیران تیمش ادای احترام می کند.
" بارسلونا و بایرن متفاوت اند، هر دو تیم های بزرگی هستند. با ویژگی های خاص شان، قطعاً آنها به من اجازه می دهند به افکارم جامه عمل بپوشانم."
برخلاف آنچه به نظر می رسید بایرن مونیخ پپ به هیچ وجه نسخه ای مبدل از بارسلونای پپ نیست، اصولاً مربی ها به دو دسته تقسیم می شوند آنها که تئوری تیم را بر اساس عناصر موجود بر می گزینند و آنها که تئوری تیم را براساس ایده های خود برمی گزینند و عناصر مورد نظرشان را جذب می کنند.پپ گواردیولا چیزی بین این دو ایده است. استفاده از سیستم 2-3-3-2 و حتی WM هم بر اساس ایده های اوست و هم بر اساس قابلیت بازیکنان بایرن مونیخ. بدون مانوئل نوئر او هیچ گاه قادر نبود فاصله دفاع تا دروازه خودی را به بیش از چهل متر افزایش دهد یا حضور دیوید آلابا و فلیپ لام که باچرخش و انعطاف های بی نظیرشان قابلیت بی نظیری در تغییر سیستم بازی در هر لحظه از بازی و در نتیجه سردرگمی حریف را دارا هستند. البته اینها تنها اشاراتی به بدهیات است. قطعاً با توجه به وجود مصدومان بسیار و پیچیدگی تئوری های پپ، هنوز برای رونمایی از بایرنِ پپ زمان بسیاری باقی مانده است.
بازنمود های نگارنده
1- پدران و پسران ، مشهورترین رمان تورگنیف نویسنده روسی است. آن چنان که از اسم آن پیداست، این رمان، نماد ِ انقلاب است. نماد سرپیچی از قوانین قدیمی و کهنه و جدال سنت و مدرنیته.
2-گونتر گراس نویسنده آلمانی و برنده نوبل ادبیات.
3- اشاره به به پیروزی تاریخی آلمان شرقی بر آلمان غربی در جام جهانی1974
4- وقتی آلمان نازی، هلند را فتح کرد، عدهای از اشغالگران به طعنه دوچرخه هلندیها را هم دزیدند و سوار بر آن به شادی پرداختند، هلندی ها بعد از پیروزی در نیمه نهایی جام ملت های 88 سوار بر دوچرخه انتقام سختی از آمانی ها گرفتند.
5- فالکلند یا همان مالویناس همیشه محل مناقشه بین انگلیس و آرژانتین بوده و وقتی در یکی از روزهای دهه ۸۰ مارگات تاچر، نخستوزیر زن وقت انگلیس با کمک ارتش خود فالکند را از آرژانتین پسگرفت، اختلافات ۲ طرف عمیقتر شد. جامجهانی ۱۹۸۶، انگلیس و آرژانتین را در مرحله یک چهارم نهایی مقابل هم قرار داد. مارادونا با دست گل زد و اقدام دیده نشده خودش را دست خدا بر سر انگلیس نامید.
6- اشاره به سلام فاشیستی پائولو دی کنیو بعد از گلزنی در دربی رم( که بعدها به دربی پائولو معروف شد) در سال 2005.
7- محتملاً منظوردوستان اولترای وطنی هستند که هنوز در حال و هوای جنگ دوم جهانی به سر می برند!
8- ناخودآگاه جمعی از غرایز و اشکال موروثی ادراک یا اندریافت تشکیل میشود که هرگز فرد به آنها آگاهی نداشته و در طول زندگی او به دست نیامدهاند، بلکه وجه مشخص گروه کامل از افراد - خانواده، ملت و یا همهٔ نوع بشر - میباشد. از اصطلاحات مخصوص کارل گوستاو یونگ روانکاو آلمانی.
یه متن زیبا و بی نقص .
البته اگه آقای mojtaba از متن نویسنده دارای جایزه نوبل ایرادی نگیره چون که از پپ گواردیولا هم تعریف کرده در متن!
بسیار عالی بود
لازم به ذکر است که گونتر کراس یک افسر SS قدیمی است. و وقتی همچین کسی از گواردیولا حمایت میکند دیگه بقیه باید سکوت کنند. ( از نظر عشق به آلمان کمتر کسی به پای ایشون میرسد چون تقریباً برای آلمان همه کار کرده)