وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ

وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ در ایران

وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ

وبلاگ کانون هواداران بایرن مونیخ در ایران

مقاله تحلیلی؛ درباره سقوط بارسا و توفیق بایرن

فلسفه و استراتژی کلان و چگونگی رسیدن به آنها، تاثیرات عمیق شان بر اتفاقات درون زمین و البته افول و ظهور قدرت ها موضوعی است که سعی می شود در این نوشته به آن پرداخته شود؛ اینکه تفکرات، نگرشها تحلیلها و آمار و در نهایت اتخاذ تصمیم و ماندگاری و وفاداری و احترام به آن چگونه می تواند فوتبال را متحول کند. در ادامه با نیم نگاهی به بازیهای اخیر اروپا، تحولات فوتبال نوین را از جنبه های گوناگون مرور خواهیم کرد.


پاس و مالکیت توپ 

پس از ورود به قرن جدید و با شروع بازی های ملت های اروپا در سال 2000 اهمیت پاس و مالکیت توپ افزایش پیدا کرد و این نوع نگرش باعث تغییراتی اجتناب ناپذیر در شکل و نوع بازی ، تمرینات ، تکنیک ها و استراتژی مسابقات شد .
در نطر داشته باشید که  با پیشرفت تکنولوژی زمینهای بازی از کیفیت بهتری برخوردار شده اند و با همین مولفه مهم مرور بر تعداد پاسها افزوده شده است . پاسهای بلند جای خود را به چندین پاس کوتاه داد که البته منطقی هم به نظر می آمد . طبق آمار احتمال از دست دادن توپ در پی  ارسال یک پاس بلند 5 برابر بیشتر از پاس کوتاه است . بدین ترتیب بازیهای ترکیبی در تمام سبکها نقش بیشتری پیدا کرده و اصولاً سبکها همگرا شده و تقریباً مشابه و غیر قابل تفکیک شدند .
درچند سال اخیر این موضوع به اوج خود رسید بطوریکه در فصل 2009 -2008 بارسلون در شرایطی به قهرمانی اروپا رسید که به طور میانگین مالکیت توپ را به 63% و تعداد پاس در هر بازی را به 600 تا 700 عدد رساند . توجه دنیای فوتبال کاملاً معطوف به فلسفه و سبک جدید و ارتقاء یافته بارسا شد و زیبایی های این سبک بازی بزرگترین مبلغ آن بود .
اما فقط یک فصل گذشت ، اینترمیلان با مالکیت توپ 45% بطور میانگین و در حالیکه در بازی فینال و مقابل بارسلونا 32% صاحب توپ بود توانست بارسلون و فوتبال زیبایش را شکست دهد . اینترمیلان در آن دوره از بازیها تقریباً حدود 400 پاس در هر بازی ردو بدل میکرد در حالیکه بارسا به مرزهای جدیدی رسیده بود 68% مالکیت توپ و 691 پاس در هر بازی .جالب اینکه باوجود شکست زیبایی و جذابیت و البته توان سبک مالکیت توپ به سرکردگی بارسلون و تحت تاثیر آن تیم ملی اسپانیا به حدی بود که مانع فروپاشی و فراموشی آن شد . اگر چه مجددا ً در فصل 12/2011 چلسی با تاکتیکی که مشخصاً تحت تاثیر اینترمیلان بود موفق شد تاریخ را تکرار کند و با شکست رقیب به قهرمانی اروپا برسد .
چلسی در آن دوره با میانگین 47% و 509 پاس در هر بازی به این مقام رسید .
در فصل 12/2012  در کل فوتبال اروپا و جهان گرایش زیادی به مالکیت توپ مشاهده شد ، تعداد پاسها به شکل قابل توجهی افزایش پیدا کرد و تیمها به سادگی از مرز 500 تا پاس عبور کردند .17 تیم از 32 تیم حاضر در جام قهرمانان به این سبک رو آورده بودند و مالکیت توپ برایشان اهمیت بسزایی داشت . در میان 4 تیم نهایی3 تیم مشخصاً بر مالکیت توپ اصرار داشتندولیکن قهرمانی چلسی در بازی نهایی تثبیت کردکه مالکیت توپ وفلسفه مالکیت توپ مثبت (POSTIVEPOSSESSIONPHILOSOPHY)
و یا به اختصار P.P.P آنگونه که خود بر آن نام نهاده بودند متضمن هیچ پیروزی و موفقیت نخواهد بود .
در پی شکست سنگین بارسلونا در برابر بایرن مونیخ مجدداً  بحث مالکیت توپ ، و اهمیت پاس بطور جدی مطرح شد . اگر پیش از این اینترمیلان و چلسی توانسته بودند با روشهای دفاعی خود و به کمترین اختلاف به پیروزی برسند اینبار بایرن مونیخ با برتری مطلق و کاملاً قاطعانه و با یک بازی مهیج و تماشاگر پسند و پرشور توانست بارسلونا را در هم بکوبد ، انهم در شرایطی که تنها 36% مالکیت توپ داشت و بارسلون با 64% تملک توپ حتی نتوانست خطری جدی بیافریند  .
 

آیا فلسفه مالکیت توپ و این سبک بازی در حال انحطاط است ؟ 

نکته بسیار قابل توجه و پر اهمیت آنست که بایرن مونیخ نزدیک ترین و شبیه ترین تیم به بارسلونا در قاره اروپاست . در میان 5 لیگ معتبر اروپا پس از بارسلونا با میانگین 69.6% مالکیت توپ بایرن مونیخ با 63.6% دومین تیم است حتی از لحاظ پاس و اهمیت دادن به پاس و کیفیت آن مجدداً بارسلونا با 89.7% پاس صحیح در رتبه اول و پس از آن بایرن مونیخ با 87.4% قرار می گیرد .
دلایل برتری بایرن مونیخ و علت شکست سنگین بارسلون را شاید بتوان در کلام دل بوسکه سرمربی تیم ملی اسپانیا یافت: « ما توجه خود را به مالکیت توپ معطوف کردیم . اما باید بدانیم تنها با مالکیت توپ و بدون فاکتورهای دیگر خیلی سخت است که برنده شوید ، بازی مالکانه به ما اجازه داد با 12 گل زده تنها 1 گل دریافت کنیم اما علاوه بر مالکیت توپ ما احتیاج داشتیم برای دریافت و باز پس گیری هر چه سریعتر توپ فشار زیادی اعمال کنیم و تا جائیکه ممکن است دور از دروازه خود و نزدیک به دروازه حریف توپ را تصاحب کنیم . اگر قادر باشیم درزمین حریف توپ را پس بگیریم نیازی نیست تا دوندگی بیش از اندازه ای داشته باشیم »
باید به گفته های دل بوسکه دقت کرد ، خیلی ساده ابزار ها و استراتژی و از آن مهم تر فلسفه کلی فوتبال اسپانیا را بر ملا کرده است  ، و این یک استراتژی کلان و عمیق است اینکه فوتبال اسپانیا چگونه و توسط چه کسانی و با چه مکانیسمی به ین سو جهت داده شده خود می تواند یک الگوی عالی باشد .  واقعاً چه کسانی برای فوتبال این کشور این تصمیمات استراتژیک را می گیرند ؟ چگونه تعیین می شوند؟ چگونه میزان تبعیت از این تصمیم تا این حد بالاست ؟ این موضوع که دل بوسکه میگوید « ما توجه خود را به مالکیت توپ معطوف کردیم » در زمان خود یک تصمیم انقلابی و بزرگ بود ، البته تنها دانستن این موضوع و اتخاذ تصمیم کافی نبوده است و قطعاً بدنبال آن نیازمند تربیت و تمرین بازیکنان و کسب توانایی های ویژه به منظور اجرای این سبک بازی است . 
 

چگونه بارسا در نبرد بایرن سقوط کرد؟ 

و اما علت شکست بارسلونا در مونیخ را می توان باز هم در ادامه صحبتهای دل بوسکه جست و جو کرد چگونگی باز پس گیری توپ ، موقعیت مکانی خط افساید و شروع دفاع از مکان و محل از دست دادن توپ و سرعت در دفاع و باز پسگیری (REGAINING) زیر بنا و لازمه بازی به این سبک است .
اگر چه از سویی پاس دادن و گردش توپ رکن اساسی این سبک است نمی توان و نباید از فرایند گرفتن و باز پس گیری آن غافل شد ، نوعی پرس زود هنگام و نوین که همراه با از بین بردن گزینه های پاس برای بازیکن صاحب توپ حریف است که بر اساس باز یخوانی و هوش بازیکن شکل می گیرد و کمتر نیازمند درگیریهای فیزیکی است ، دفاعی هنرمندانه وهوشمندانه و تکنیکی که هدف اصلی آن قطع پاس حریف می باشد نه پیروزی در نبرد تن به تن و تصاحب توپ توسط جنگ فیزیکی .
دقت کنیم نفرات جلوی بارسلونا  از قد و قواره بالایی برخوردار نیستند و اصولاً با بازی فیزیکی آشنایی چندانی ندارند ، بازیکنانی مانند مسی ، ژاوی ، اینیستا ، دیوید ویا ، پدرو ، دیوید سیلوا همگی قدی پایین تر از میانگین تیمهای حاضر در مسابقات دارند و البته خط مقدم دفاعی را تشکیل میدهند و سهم عمده ای در باز پس گیری توپ بر عهده دارند ، عملیاتی که همانطور که  گفته شد بر پایه هوش و سرعت در دفاع شکل میگیرد .
فرمول مالکیت و بازی مالکانه این تیمها بسیار ساده است و یک حکم کلی در مورد توپ دارند « زود بگیر و دیر پس بده » خشونت جایی در این تیم ندارد . آرامش در تمام سطوح جاری است ، به عنوان مثال اگر دو تیم شرکت کننده در فینال جام جهانی را با هم مقایسه کنیم هلند در این بازیها 126 بار مرتکب خطا شده در حالیکه اسپانیا تنها 81 بار .این در حالی است که اسپانیا با 4752 پاس نسبت به 3738 پاس هلند تقریباً 1000 بار بیشتر توپ را ردو بدل کرده است .
اگر از منظر دفاعی به مالکیت توپ توجه کنیم با یک سیستم دفاعی با گارانتی مواجه خواهیم بود . یعنی مادامی که حفظ و مالکیت توپ ادامه داشته باشد هیچ خطری نمیتواند شما را تهدید نماید ، بر خلاف تمامی روش های دفاعی بوجود آمده تا کنون ، این روش باعث می شود تماشاچی بیشترین لذت را ببرد و چشم نوازی و زیبایی این پاسکاری و کارهای ترکیبی و حفظ توپ آنها را دچار کسالت نمی نماید .
در شب شکست سنگین بارسلونا در برابر مونیخ ، بارسلون کماکان در بخش حفظ توپ موفق بود (64% ) که البته می توان گفت و ایراد گرفت که آنها نتوانستند برای خود فرصتی ایجاد کنند ولی به هر حال آنچه که باعث شکست بارسلون و در هم کوبیدن شدن آنها شد اختلال در عملیات دفاعی و باز پس گیری توپ بود . بایرن مونیخ کاملاً آگاهانه از ین سبک دفاعی بارسلونا به نفع خود استفاده کرد . برای درک بیشتر آنچه اتفاق افتاد باید به عقب برگشت ، و منشاً تحول فوتبال آلمان و فلسفه نوین آنها را بررسی نمود . 
 

حفظ توپ ابتکار عمل است 

شاید بهترین  و کوتاهترین راه توجه به گفته های یواخیم لو سر مربی آلمان باشد « پس از جام جهانی 2006 ، ما تصمیم گرفتیم توجه و تمرکز بیشتری بر مالکیت توپ و بازی خلاقانه و تاکید بر در دست گرفتن ابتکار عمل داشته باشیم ، بنابر این برنامه های خود را به گونه ای ریختیم تا با تغییر فرهنگ و فلسفه فوتبال خود از فوتبال واکنش گرا (Reating Play) دور شده و به نوعی بازی کنیم که ابتکار عمل را در دست داشته باشیم (Acting Play)
« ابتکار عمل را در دست داشتن» چگونه می توان بدون مالکیت توپ به آن دست یافت ؟ یعنی حتی در مواقعی که صاحب توپ نیستیم بتوانیم بازی را به شکل دلخواه و آنطور که منظورمان است جلو ببریم و حریف را وادار به ارائه بازی دلخواه خودکنیم ؟ بایرن مونیخ چگونه اینکار انجام داد و با تکیه بر فلسفه و استراتژی کلان فوتبال آلمان ، وفاداری به آن مکتب ، تاکتیک ها ، ریز تاکتیکها و حتی تصمیمات در حین بازی را اتخاذ کرد ؟ اینها سوالاتی اساسی است که باید در نوشته ای دیگر به آن پاسخ داد . شاید اکنون به هوشمندی گواردیولا باید ایمان آورد و به انتخابش تبریک گفت ، بایرن مونیخ نسخه ای جدید از بارسلونا است ، سریعتر ، قویتر ، و با آینده ای بزرگ ، تیمی با شخصیت قهرمانی که می تواند تکمیل کننده پروژه گواردیولا باشد که می دانست بارسلون چه خواهد شد  و می دانست فوتبال آلمان و بایرن مونیخ دارای چه ظرفیت هایی است .
 آرتا منهاجی

نظرات 4 + ارسال نظر
احمد جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 14:32

جالب بود.
من بارسا رو سقوط کرده نمی بینم . اما یه ضعف عمده داره که اون نگرش تبلیغاتی مدیران این تیم هستش. اگر به خریدهاشون دقت کنیم بیشتر بر مبنای تبلیغات بوده تا رفع نیاز.

این دو سال اخر عدم خرید مهرهای دفاعی مناسب در این برهه زمانی خودشو نشون داد.

ولی بایرن تیم سازی کردن.

delta جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 15:24

آخه نویسنده ی ابله اصلا بای سلونا در حدی نیس که با بایرن مقایسه شه

Bavariaboy جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 19:11

به نظر من هنوز زوده در مورد زوال اسپانیا و بارسلونا صحبت کنیم اما در اینکه بایرن قدرت اول فوتبال اروپاست و اینکه آلمانها از این به بعد بر فوتبال دنیا آقایی خواهند کرد شکی نیست.
ضمناً نویسنده مقاله همون ارتا منهاجی مربی الومینیوم هرمزگان نیست ؟

احمد جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 19:30

لطفا مودب باشید. مقاله جالب و منطقی ارائه کرده. بنظرم نباید توهین بکنید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد